نقش والدين درتربيت فرزند

آموزشي-تربيتي وعلمي

شنبه ۱۵ اردیبهشت ۰۳

نقش والدين درتربيت فرزند

نقش والدين در تربيت فرزند

 درآمد
نقش والدين براي كودك و زندگي حال و آيندۀ او بسيار مهم است. والدين داراي تأثيرات وراثتي و محيطي سرنوشت ساز براي كودك است، رفتار او الگو و مدل است؛ گفتار او سند است، غرور او كارساز است، جرأت او اطمينان بخش است، هيبت و وقار او سازنده است. زندگي و وجود او مايه گرمي و نشاط كودكان در محيط خانواده است.
شيوة برخوردها، كيفيت اعمال انضباط، شيوه محبت يا خشونت، تزلزل يا قاطعيت در رفتار، اتكاي به نفس، اقتدار و سنديت والدين براي كودك درس آموز و سازنده است. شرافت و نجابت والدين در كودك نقش مؤثر دارد به همان ميزان كه سلامت در او اثردارد. كودك آلوده به دنيا نمي آيد اين خانواده و مخصوصاً پدر است كه زمينه ساز شرافت يا آلودگي است.
بنابراين، اين پرسش مطرح مي شود كه والدين چه نقشي در تربيت فرزنددارد؟ اين نوشته درصدد است تا به اين گونه پرسش هاپاسخ بگويد و نقش والدين را در تربيت فرزند روشن نمايد.
نقش الگويي پدر
كودك در مسير رشد از افرادي بسياري اثر مي پذيرد و تحت تأثير ديده ها و شنيده هاي بسياري قرار مي گيرد. همة آنهايي كه در اطراف او هستند و به نحوي در او اثرگذارند مدل و الگوي كودك اند. پدر از همة‌ آنها مهمتر و مؤثرتر است و اين اهميت و تأثير تا سنين نوجواني هم چنان ادامه دارد.
رفتار پدر براي فرزند خردسال همه چيز است؛ درس است، اخلاق است، تربيت است، سازندگي يا ويرانگري است. طفل در سنين خردسالي همه چيز را از او كسب ميكند. محبت، شفقت، وفاداري، خلوص و صفا، رشادت، شهامت، ادب و تواضع، عزت نفس، سجاياي اخلاقي، درستكاري، پشتكار، سربلندي، شرافت، صداقت، را از او فرا مي گيرد.
اين امر از نظر روانشناسان تربيتي گسترش دارد كه برخي از آنها رفتار فرزندان را انعكاسي از رفتار پدران دانسته اند و گفته اند تو اول كودك خود را به من بنماي، تا بگويم تو كي هستي. نحوة استدلال پدر، به كارگيري وسايل و ابزار، كينه توزي و خود خواهي او... همه در كودك نقش دارد.
بر اين اساس پدران در برابر رفتار شخصي خود مسؤول اند. هر آنچه را كه مي يابند به فرزندان ياد مي دهند. افكار و رفتار او را بر اين اساس جهت ميدهند، موجبات رشد و يا سقوط شخصيت فرزندان را فراهم مي¬آورند.
تربيت فرزند از راه الگو
اهميت رفتارپدر
بدون ترديد الگو نقش بنياديني درتربيت و سازندگي كودك دارد. ازاين رو، اگر هيچ تحليل روانشناختي و دليل علمي بر نقش اساسي الگوها در شكل گيري شخصيت فرد و نحوة سلوك او و نياز همه جانبه اي كه به الگوها دارد، وجود نداشته باشد، كافي است كه هرفرد به همان تجربة گسترده اي كه در زندگي شخصي در اين خصوص دارد و احساس نياز به الگو و تأثير آن را عملاً و از درون در خود يافته اند، ببينند.
با اين توجيه بايد گفت: پدران اگر بخواهند فرزند خود را بپرورانند و او را به شيوه و روشي خاصي جهت دهند برنامه اين است كه خود بايد مدل و الگوي راه و روشي باشند كه آن را براي فرزند خويش خواستاراند. پدراني كه بين عمل و گفتارشان، بين كردار و امر و نهي شان تفاوت است هر گز نخواهند توانست در فرزندان مؤثر باشند. و هم پدراني كه فرصتي كافي براي ارتباط با فرزندان ندارند و در فرصتي محدود تنها چند كلمه اي را به عنوان وعظ و نصحيت با فرزندان درميان مي گذارند هرگز قادر نيستند به اهداف و مقاصدي كه مورد نظر شان است برسند.
پدر بايد براي كودك سرمشق صداقت، شرافت، وقت شناسي، رعايت نظافت، خوش قولي، سخاوت، جرأت، قدرت تحمل باشد. او در ساية‌ رعايت اين وظايف و برنامه ها به شخصيت فرزندشان شكل مي دهند و موجبات جمال معنوي و عزت فرزند را فراهم مي سازد.
پدران آلوده در روحية فرزندان اثراتي منفي مي گذارند و ما كمتر افرادي را سراغ داريم كه خود پدران نادرستي باشند و فرزندشان افراد سالم به بار آمده باشند.
اهميت رفتار مادر
كردار و رفتار مادر چون خون در شريانهاي كودك به جريان مي افتد و شخصيت او را براي مادام العمر رنگ ميدهد. جنبه الگويي مادر آن چنان مهم است كه مي توان گفت زمينة‌ انحطاط و يا تعالي روان پاك فرزند تا حدود زيادي مربوط بدان است. طفل او را به عنوان الگو و سر مشق انتخاب مي كند و شيوه ها و رفتارهاي او را تقليد مي نمايد.
بسياري از بي بندباري هاي افرا د زاييده اشتباهات غلط مادران است و موجب اسارت و بدبختي آنها مي شود، چه بسيار كودكاني كه رفتاري را از مادر ياد گرفته اند و يك عمر آن رفتار مزاحم زندگي شان بوده و نتوانسته اند آن را به خوبي از خود دور نمايند.
اثر رفتار و كردار مادر در كودك
چشم و گوش طفل چون دريچه اي باز است، مي بيند و مي شنود، ذهنش چون آينه است كه هر چيزي در آن منعكس مي شود با اين تفاوت كه آينه عكس شيء را هميشه در خود نگه نمي دارد ولي ذهن كودك آن را در خود ضبط مي كند. كودك حتي شيوه فكر مادر را مي بيند و درمي يابد، و آنچه برداشت مي كند ممكن است سازنده باشد و يا ويرانگر.
كودكان به هنگامي كه در خانه تنها مي شوند اداي زندگاني پدر و مادر را در مي آورند. واين خود صحنه اي تماشايي است. مادر ميتواند با رفتار خود فطرت هاي امانت، صداقت، وفاي به عهد، حق جويي، حق دوستي، و... را در كودك احيا كند و يا آنها را بميراند. مادر ميتواند زمينه را براي هدايت فطري طفل فراهم سازد و يا موجب انحرافش از صراط مستقيم گردد.
درجنبۀ عاطفي نيز مادران تأثير بسياري به روي كودكان دارند. اگر مادري دچار ترس باشد نمي تواند كودك شجاع بپروراند.
نقش تفاهم والدين درتربيت فرزند
تفاهم والدين در تمام صحنه هاي زندگي، موجب استحكام پايه هاي خانواده مي گردد. به ويژه با تفاهم با همديگر علاوه بر اينكه كانون زندگي را گرم تر نموده اند، ‌فرزندان چنين خانواده نيز، ‌از سلامتي كامل تر و شخصيت واقعي برخوردار مي گردد. امام معصوم (ع) مي فرمايد: «‌بهترين زنان شما زني است كه هرگاه همسرش خشمناك گردد ومورد غضب وي قرار گيرد و يا اين كه برهمسرش غضبي كرد، به او بگويد: دست من در دست تو و تسليم محض تو هستم.»
وباز فرموده اند: «‌اگر زني بخوابد درحالي كه شوهرش از دست او راضي نباشد، ملائكۀ خدا تا صبح او را لعن مي كنند.»
رسول خدا(ص)‌ مي فرمايد: «‌برادرم جبرئيل به من خبر مي داده و همواره سفارش زنان را مي نمود، تا آنجا كه من گمان كردم، براي شوهر جايز نيست كه به زنش اُف بگويد... شما زنان را به عنوان امانت خدايي گرفته ايد...
امير المؤمنين (ع)‌ مي فرمايد: «‌زنان در نزد مردان مالك سود و زيان خود نيستند (زيرا طلاق دردست شوهر است و مخارج آنها نيز در دست او است و وظايفي هم از شوهران بر عهده دارند) زنان امانت خدا نزد شما هستند، به ايشان زيان نرسانيد و بر ايشان سخت مگيريد.»
اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد: «... با زنان، خوش گفتار و نيكو سخن باشيد، تا ايشان هم خوش كردار و نيكو رفتار شوند.»
بنابر اين، تفاهم والدين محيط زندگي را سرشار از صميميت و صفا مي كند؛ از اين رو، محيط خانواده در تشكيل شخصيت انسان نقش بنيادين و مؤثر دارد، سنت ها، الگوها و ضوابط و قوانين آن در فرزندان اثر مي گذارد. خانواده عامل انتقال فرهنگ، تمدن، آداب و سنن است و نقش و تأثير آن، هميشگي است. تشكيل خانواده بايد برمبناي تفاهم و ايجاد فضاي دوستي، پايه گذاري شود؛ زيرا در پرتو صفا و صميميت زندگي مفهوم واقعي پيدامي كند و فرزنداني با روان سالم تحويل جامعه داده مي شود.
تفاهم در پرتو محبت و احترام
خانواده مهمترين پناهگاه براي فرزندان است، اساس خانواده از نظر اسلام بر مبناي دوستي، محبت و احترام است. قرآن كريم مي فرمايد: «‌خداوند بين اعضاي ‌خانواده دوستي و شفقت قرارداد.» (روم، 30 / 20)؛ بايد رابطة والدين برمبناي عطوفت و مهرباني استوار باشد، از ديد برخي صاحب نظران، ارتباط ميان انسانها در حرف زدن و گوش فرادادن خلاصه مي شود. كه اين دو مهارت در حوزة ارتباط انسانها به ويژه همسران محسوب مي شود:
الف ـ‌ احترام گفتاري
شايع ترين و در عين حال ساده ترين نوع مناسبات انساني، ارتباط كلامي است. اين ارتباط به نوبه خود، در برگيرندة‌ دو پديدة «خوب سخن گفتن» و«خوب گفتن» مي شود، اولي ناظر به روش ودومي به محتوا است. زماني كه همسران با لحني مؤدبانه و احترام آميز با يكديگر گفتگو كرده و از روش مؤثر و سازنده اي براي ارتباط كلامي بهره مي گيرند، مصداق كامل «خوب سخن» گفتن تلقي مي شوند و زماني كه آنان، مطالب كامل و مضامين ارزشمند ومفيدي را به يكديگر منتقل مي نمايند واز نوعي تبادل علمي و فكري استفاده مي كنند، روابطشان جلوه اي از «سخن خوب گفتن» محسوب مي گردد.
پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «‌قول الرجل لمرأتة اني احبك لا يذهب من قلبها ابداً»
يعني سخن مرد به همسرش كه (تو را دوست دارم) هيچگاه از قلب او زدوده نمي شود واثرات مهرآفرين و بسيار مثبت آن همواره باقي مي ماند. با گفتن يك جمله كوتاه مي توان تمام خستگي و مشكلات و سنگيني بار زندگي ومسؤوليت زن را تلافي نمود، تا زن با نشاط وآمادگي و نيروي بيشتري به زندگي وتربيت فرزندان ادامه دهد. «ابراز محبت، تبلور نيروي محبت است. به اين معني كه لازمه محبت به كسي، ابراز آن است. لذا همسراني كه از هنر مهم نثار محبت به شريك زندگي خود بر خوردارند، كاميابي بيشتري دارند. در مقابل آنچه كه در زندگي برخي زوجهاي جوان به تدريج كمرنگ شده و پيوند مشترك آنان را تهديد مي كند فقدان محبت نيست بلكه روش ابراز محبت است.
شرط ديگر تبادل عاطفي، غلبه بر «خود شيفتگي» ‌است. پديده اي كه اريك فروم آن را مانع رشد وبالندگي آدمي مي داند. بديهي است انساني كه نقطه كانوني توجهش، وجود خودش باشد قادر به تفكر درباره ديگران وخواسته هاي آنها و نيز ابراز محبت به آنان نخواهد بود. غلبه بر «خود شيفتگي» ‌مقدمه اي براي رسيدن به مرز شخصيت از خود فرا رونده است.
بدون ترديد اساس استحكام و تثبيت نظام خانوادگي بر پايۀ محبت و احترام متقابل زن و مرد است، شعله هاي پرفروغ رأفت و مهرباني را در دلهاي يكديگر با محبت مي شود نگهداشت. فرزندان آن قدر كه از اختلافات و دوگانگي وبي نشاطي و نبودن معنويت و مهرباني و عطوفت و صفا و صميميت رنج مي برند، از كمبود و فقر مادي رنج نمي برند، مهرباني ورأفت حتماً ‌جاي فقر و كمبودهاي مادي را پر خواهند نمود.
امام صادق (ع) مي فرمايد: «من اخلاق الا نبياء حب النساء‌.»
در حديثي ديگر اين گونه مي فرمايند: «‌هركس محبتش به همسر خود بيشتر باشد ايمانش به خدا بيشتر است.»
و«‌كسي بر ما اهل بيت مهربان تر است كه برهمسر خويش مهربانتر باشد.»
پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «خيركم خيركم لأهله وأنا خيركم لأهله.»
يعني بهترين شما آنهايي هستند كه براي همسران خود بهترند، ومن بهترين شما براي زنان خود هستم.
ازاين روايات به دست مي آيد كه كانون خانه در صورتي به محل امن وآسايش تبديل مي شود و نظام خانوادگي استحكام پيدا مي كند كه والدين با محبت و احترام با همديگر رفتار نمايند و از برخوردهاي خشن و بي حرمتي نسبت به همديگر در حضور فرزندان پرهيز كنند. زيرا تمامي حوادثي كه در برابر فرزندان درمحيط خانه اتفاق مي افتد در مغز آنها ضبط مي گردد، اعصاب و مغز حساس و ظريف كودك از همان آغاز، مانند دستگاه فيلمبرداري، از تمام صحنه ها تصوير برداري مي كند و درسنين مختلف در رفتارشان، ظاهر مي گردد. البته والدين بافرزندان نيز، بايد بامحبت واحترام رفتار نمايند. زيرا انسان تشنه محبت است. كودك نيز كه يك انسان كوچك است بيش از بزرگان به محبت احتياج دارد؛ كودك با احساس محبوبيت آرام و راحت به رشد خويش ادامه مي دهد و در پرتو صفات عالي انسانيت به تكامل مي رسد. درسايه سار زلال محبت احساسات و عواطف كودك رشد مي كند و از او انسان شايسته به وجود مي آيد. دختري كه از پدر ومادر و در محيط خانه از لحاظ محبت اشباع شده در جواني احساس محروميت و بي پناهي نمي كند تا در مقابل چند جملة‌ مودت آميز يك جوان غرض ورز خود را ببازد وآيندة خويش را تباه سازد. جواني كه در كانون مهر ومودت پرورش يافته احساس محروميت نمي كند تا براي تسكين خاطر به كانونهاي فساد واعتيادهاي خطرناك وميگساري پناهنده گردد. كسي كه در محيط سرد و بي عاطفه پرورش يافته از پدر ومادر مهر و محبت نديده، يك انسان راضي و طبيعي نخواهد بود. امام صادق (ع) مي¬ رمايد: «‌خدا بنده اش را به واسطه شدت محبتي كه نسبت به فرزندش دارد مورد رحمت قرار خواهد داد».
ب ـ‌ احترام شنيداري
در ارتباطات ميان فردي «‌هنر خوب شنيدن» يكي از مهارتهاي مؤثر است كه به معناي بالاترين ميزان دقت وتوجه فرد به اظهارات طرف مقابل مي باشد واز آن به «گوش دادن فعال» نيز تعبير مي شود.
«هنر خوب شنيدن» ‌روشي كار آمد و اطمينان بخش در ارتباطات انساني به ويژه ميان همسران محسوب مي شود. زيرا به كار گرفتن آن، بيانگر ميزان اهميت واحترامي است كه براي طرف مقابل قائل هستيم. وقتي با توجه كامل وعميق به سخنان فردي گوش مي دهيم، حاكي از اين است كه رعايت شخصيت او را بر خود لازم مي دانيم. اين امر، علاوه برافزايش احساس ارزش شخصي، زمينة تفاهم و درك مقابل را نيز مهيا مي كند.«خوب شنيدن» مهارتي است كه موجب آگاهي فرد به نقطه نظرات و ديد گاههاي طرف مقابل شده در نتيجه به بهبود وارتقاي مناسباتشان منجر مي شود. يكي از تعابير مربوط به تفاهم، رسيدن به نقطة ‌ديد طرف مقابل واز آن منظر به مسائل نگريستن است.
رعايت چند نكته زير، بر كارآمدي «هنر خوب شنيدن» مي افزايد:
ـ‌ تا زماني كه طرف مقابل مشغول بيان مطالب است، از قطع كردن سخنان وي بايد پرهيز كرد.
ـ‌ هنگامي كه طرف مقابل سخن مي گويد، از هرگونه حالتي كه بيانگر احساس بي حوصلگي، ناراحتي يا بي توجهي است، بايد خودداري كرد.
بديهي است همزمان باشنيدن، نبايد به انجام كارهايي همچون پاسخ دادن به تلفن، آغاز مطالعه كتاب يا روزنامه و نظاير آنها مبادرت نمود؛ زيرا اين نوع اعمال، دلالت بر فاقد اهميت بودن سخنان گوينده دارد در نتيجه باعث احساس ملال خاطر وكدورت وي مي شود و بر روند ارتباط انساني تأثير نامطلوبي مي گذارد.
پيامبر گرامي اسلام (ص)‌ حرف گوينده را تا پايان گوش مي دادند و ساكت بودند تا از سخن گفتن فراغت يابد، و هم خود آن حضرت (ص) ‌كلام كسي را قطع نمي كرد: «من تكلّم انصتوا له حتي يفرغ ولا يقطع علي احدٍ كلامه».
بنابراين احترام متقابل زن وشوهر در صحنه هاي مختلف زندگي به ويژه در گفتگو با هم ديگر در حضور فرزندان باعث انتقال آداب گفتگو و احترام متقابل به فرزندان مي باشد؛ زيرا والدين بهترين الگوي رفتاري فرزندان در محيط خانه است. والدين علاوه بر اينكه موظف به رفتارهاي كريمانه، محترمانه و با عاطفه با همديگر مي باشد، مكلف است كه با فرزندان نيز برخورد شايسته و از روي تكريم واحترام داشته باشد.
در خانواده اي كه فضاي دوستي در بين اعضاي ‌آن حاكم است، هر يكي از اعضاي موجب دلگرمي يكديگرند. علي (ع) مي فرمايد: «‌با خانواده ات به گرمي وخوبي رفتار كن؛ زيرا آنان بال و پري هستند كه با آن وسيله مي پري واصل و بنا و مقصدي هستند كه به سمت آن ميروي و دستي هستند كه با آن حمله مي كني.»
رفتار خوب والدين باجوان ونوجوان درمحيط زندگي خانوادگي، شخصيت واقعي جوان را به شكوفايي مي رساند و چنين والديني شامل رحمت الهي قرار مي گيرد. «خداوند رحمت كند پدر ومادري را كه فرزند خود را در كار نيك ياري نمايند وسرمشق خوبي براي او باشند.» رفتار¬هاي ناپسند والدين بافرزندان، موجب لعنت خدا مي گردد: «خداوند لعنت كند واز عنايات خود دور سازد پدر ومادري را كه فرزندان خود را به كار نادرست وادارند وخودشان ازآنان رنجيده شوند.»
البته گاهي تذكر و سرزنش نيزلازم است؛ نبايد سرزنش بي مورد صورت بگيرد؛ زيرا سرزنش بيجا آتش لجاجت و خصومت نوجوان را شعله ور مي كند؛ امام علي(ع) مي فرمايد: «ياده روي در سرزنش و هر دم و ساعت فرزند خود را ملامت كردن، آتش لجاجت و سر كشي را در آنان شعله ور مي سازد.» در سرزنش نبايد زياده روي كرد وهمانگونه كه امام علي (ع) فرمودند: «‌وقتي جواني را سرزنش مي كنيد جايي براي گناه و لغزش او باقي نگذاريد كه سرزنش شما باعث سركشي او نگردد.»
ازاين رو، خانواده نقش بنيادين درشخصيت جوان دارد. سنت ها، الگوها و قوانين خانواده در جوان تأثير دارد و خانواده موجب انتقال فرهنگها است وتأثير هميشگي دارد، لذا ازمنظر اهل بيت(ع) بنيان خانواده بايد براساس محبت، دوستي، تكريم، عطوفت ومهرباني پايه گذاري شود. زندگي واقعي درگرو صميميت و دوستي است در پرتوي دوستي ها رحمت بي پايان الهي شامل حال خانواده ها مي گردد. تذكرات بجا در رشد و شكوفاي شخصيت جوان تأثير مثبت دارد و سرزنش هاي بي مورد نيز خصومت را در جوان شعله ور مي نمايد.
چشم پوشي از خطاها
محيط خانه ورفتار والدين براي فرزندان، ‌نخستين كلاس انسان سازي است؛ والدين باچشم پوشي از خطاها واشتباهات همديگر، در عين اينكه كانون خانواده را به صميمت تبديل نموده، استوانه هاي خانواده را استحكام مي بخشد، زمينه رشد و شكوفايي شخصيت فرزندان را فراهم مي سازد، قرآن كريم مي فرمايد: «‌وليعفو و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم والله غفور رحيم.» اهل ايمان بايد گذشت داشته باشند و گناه ديگران را ناديده بگيرند.مگر دوست نداريد كه خدا هم از گناهان شما در گذرد؟ البته، خدا بسيار آمرزنده ومهربان است. امام صادق (ع) مي¬فرمايد: «‌العفوا عند القدره من سنن المرسلين واسرار المتقين.» عفو كردن درحال قدرت از سنتهاي رسولان خدا وانسانهاي پرهيز كار است.
آن حضرت به مردي كه مي خواست ازدواج كند، فرمود: «بنگر كه شخصيت خود را در چه موضعي مي نهي وچه كسي را شريك اموالت مي كني، و از دين خود و راز خود آگاهش مي سازي (يعني مواظب باش زني انتخاب كني كه راز نگهدار وعيب پوش باشد» .
چشم پوشي ازخطاها اثري مناسب در محيط خانواده دارد. كانون خانواده را با عشق و محبت نهادينه مي كند. فرزندان از پدر و مادر الگو مي گيرند و با رفتارهاي پدر و مادر خودش را تطبيق مي دهند. دختران جوان، از اعمال مادرش كه در دوران زندگي مشاهده نموده است، آداب زندگي و شوهرداري و خانه داري و بچه داري فرا مي گيرد، و به وسيلة‌رفتار پدرش مردها را شناسايي مي كند. پسران جوان به وسيلة‌ رفتار پدرش درطول دوران زندگي، درس زندگي و زنداري و بچه داري مي آموزد و با رفتار مادرش زنها را مي شناسد و براي آيندة ‌خويش تصميم مي گيرد.
شيوة‌ گذشت و چشم پوشي
چشم پوشي از خطا، اگر به موقع انجام بگيرد، دو اثر را در پي خواهد داشت: يكي اينكه در قلب او اثر مي گذارد و نسبت به اغماض كننده علاقه پيدا مي كند. دوم اينكه چشم پوشي از خطا، يك خلق پسنديده است چنين عمل اخلاقي، آن هم در برابر بديها، فطرت اخلاقي او را بيدار ساخته و از كردار خود پيشيمان مي شود. چه بسا عفو و گذشت يك نوع تنبيه محسوب مي شود. در چند صورت براي اصلاح افراد مي توان از خطا و اشتباه، چشم پوشي نمود:
1ـ‌ اگرخطا كار از كار خطايش پيشمان شده وتصميم گرفته كه عمل خلاف را تكرار نكند.
2ـ اگر مرتكب خطا شخص آبرومند است كه از روي جهالت خلاف را انجام داده، ولي از ظواهر امر پيداست كه ديگر، تكرار نخواهد كرد.
3ـ درصورتي كه خلافكار شخصي است عاقل و پاك سرشت و احتمال مي دهيم كه اگر مورد عفو قرار گيرد فطرت اخلاقي او بيدار و از كردة خود پيشمان مي شود. درصورتي كه والدين و مربي چنين احساسي داشته باشد بايد از روش عفو و چشم پوشي استفاده نمايد. امير المؤمنين (ع)‌ به فرزندش امام حسن فرمود: «‌اگر يكي از خدمتگذاران تو مرتكب خطايي شد و استحقاق كيفر دارد، عفو با رعايت عدالت (در تنبيه او) از كتك بيشتر تأثير دارد، البته در صورتي كه عاقل باشد».
پيامبر اكرم (ص) به مردي كه خدمت آن حضرت رسيده بود و از نافرماني خدمتگزاران خود شكايت مي كرد، فرمود: «آنها را مورد عفو قرار بده و بدين وسيله قلوبشان را اصلاح كن. عرض كرد: يا رسول الله آنها در بي ادبي متفاوت هستند، فرمود: آنان را ببخش، پس آن مرد به دستور پيامبر (ص)‌ عمل كرد.»
البته عفو و گذشت هميشه پسنديده نيست؛ حضرت علي (ع) مي فرمايد: «‌عفو از خطاي فرد لئيم وپست موجب فساد او مي شود، به همان مقدار كه در اصلاح انسان كريم وشريف تأثير دارد».
بنابر اين پدر و مادر بايد از خطاهاي همديگر چشم پوشي نمايند. با گذشت از خطاهاي همديگر مي توانند كانون خانواده را گرم تر سازند و الگوي نيك براي فرزندان گردند. شيوة گذشت اين است كه افراد آبرومند و يا كسي كه از عمل خطاي خود، پشيمان است و يا اگراحتمال دارد كه باگذشت وجدان او بيدار شده، و دوباره آن را تكرار نمي¬كند، از آن بايد چشم پوشي و گذشت نمايد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد